پورياپوريا، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

يادگاري از مامان و بابا به پوريا كوچولو

اضافه شدن يه عضو جديد به خونه

پسر قشنگم، خواهر كوچولوت ، كمتر از سه ماه ديگه به دنيا مياد🤗. همراه بابايي رفتيم پيش آقاي دكتر و وقتي داشت انگشت هاي كوچيكشو ميك ميزد، ازش عكس گرفتيم. اميدوارم در كنارهم، خانواده ي شاد و خوشبختي داشته باشيم. خداي مهربون مي خواست تو تنها نباشي و يه همبازي و همراه هميشگي داشته باشي. 👫 پورياي عزيزم، عشق مامان، دوستت دارم❤️ ...
12 تير 1397

مهموني

پسر قشنگم، بعدازظهر يكشنبه، دهم تيرماه بود كه همراه عزيزجون رفتيم خونه دخترخاله ي بابايي. اونجا يه دوست خوب و مهربون كه پنج روز ازت بزرگتره، منتظرت بود. با توپ هاي رنگي استخر توپ آقا متين ، بازي كردين و با همديگه ماشين بازي كردين و كلي خنديدين . ...
10 تير 1397

اولين عكس پوريا

سلام عزيز دل مامان و بابا دوست دارم اولين مطلب،درمورد اولين عكس از تو باشه: چند روز ديگه مونده بود تا عيد نوروز سال ١٣٩٦ ،  من به همراه بابايي و ماماني( مامان خودم) رفتيم پيش دكتر عقيلي، حوالي ساعت هشت شب بود ، قطره هاي نم نم بارون شيشه جلوي ماشين ٤٠٥ خاكستري بابايي رو خيس كرده بود. ما بي صبرانه منتظر ديدنت بوديم .... براي ديدن شما بايد سونو گرافي انجام مي داديم. رفتيم داخل اتاق دكتر و اون با دستگاه مخصوصي كه داشت ، حركات دست و پاهاي تو كه داشتي توي دل مامان واسه خودت بازي مي كردي و دستهاتوبه صورتت مي زدي رو با استفاده از صفحه نمايش به ما نشون داد. ...
19 دی 1396
1